گزارش مکتوب از کارگاه نقد کتاب “مامان و معنای زندگی”
مقدمه اول: اول اینکه ما معنا درمانی داریم، معنا درمانی اصطلاحی است از ویکتور فرانکل .کتابی وجود دارد با عنوان” انسان در جستجوی معنا” که دو بخش دارد این کتاب، بخش اول مربوط به زندگی خود فرانکل است که نجات پیدا میکند از مرگ، بخش دوم المان های معنا درمانی را بیان میکند. البته فرانکل صورتبندی دقیقی به عنوان یک روانشناس از معنا درمانی ارائه نمیکند . نفر دومی که در معنا درمانی به عنوان یک فرد مهم، حرف برای گفتن دارد، رولومی است . یک کتابی دارد با عنوان کشف وجود که ترجمه هم شده و این کتاب، کتاب ارزشمندی است در رابطه با خویشتن، و اینکه نسبت خودمان را با دنیا پیدا کنیم . ولی کلاً مانیفست رویکرد روان درمانی اگزیستانسیال، همان کتاب معروف روان درمانی اگزیستانسیال است . این کتاب چند حرف مهم زده و چند راهکار داده که در اکثر آثار یالوم هم دیده میشود. روانکاوی سه رویکرد اساسی دارد . یکی فرویدی، یکی نئوفرویدی و یکی هم، همین رویکرد روان درمانی اگزیستانسیال است که به آن روان درمانی پویا میگویند، پویا نه به معنی دینامیک که کاری را انجام دهد، پویا به معنی نیروهایی که در وجود انسان وجود دارند و به تعارض میرسند و حالا باید بررسی شوند.
اگزیستانسیال به معنای وجود، وجود داشتن
مهمترین فیلسوف اگزیستانسیال هم کی یر کگور است که نویسنده کتاب ترس و لرز است. یک فیلم ایرانی هم از روی آن ساختند به نام هامون که دغدغه انسان معاصر است از بودن، همین که میگوییم بودن، یعنی اگزیستانسیال .یالوم میگوید که ما یک دلواپسیهایی داریم که از آن به نام دلواپسیهای غایی نام میبریم . دلوامسیهای غایی ۴تا هستند : مرگ. به عبارتی ما یک اضطرابی داریم ناشی از مواجه با مرگ، داستان ششم این کتاب، طلسم گربه مجار، دقیقاً رویارویی انسان با مرگ را دارد، یک داستان کاملاً تخیلی است . یا در داستان اول، مامان و معنای زندگی، شما ۴ تا دلواپسی را میبینید.
مقدمه دوم :
هیچ چیز به اندازه داستان در زندگی آدم تأثیر گذار نیست. اگر الان بخواهم در باب فلسفه صحبت کنم، بهترین حالتش بیان داستان است. یا اگر بخواهیم فلسفه را برای کودکان توضیح بدهیم، بهترین روشش این است که داستان بگوییم و مفاهیم فلسفی را در آن بگنجانیم . یالوم هم از همین شیوه استفاده کرده . یالوم میگوید اگر روان درمانی اگزیستانسیال وجود دارد این باعث پویایی درمانگر میشود نه بیمار.
کتاب شش داستان دارد، سه داستان یعنی مامان و معنای زندگی، همنشینی با پائولا و طلسم گربه مجار، دقیقا میگوید مفاهیم مرگ، تنهایی، مسئولیت و بی معنایی جه هستند و در سه داستان تسکین از نوع جنوبی، هفت درس پیشرفته و رویارویی دو جانبه، به درمانگر یاد میدهد که به بالندگی برسد مثل کتاب درمان شوپنهاور
یالوم معتقد است که میشود رویکرد روان درمانی اگزیستانسیال را برد به حوزه پزشکی .
یالوم میگوید همهی ما، بلا استثنا، در بدن بیماری داریم و فقط فعالش میکنیم و میگوید مزشک اگر قبل از اینکه پزشک باشد، روانشناس باشد و با رویکرد وجودی برخورد کند، خیلی بهتر میتواند به بهبود کمک کند . یک جملهای وجود دارد از تولستوی که چیزی که باعث میشود من از مرگ بترسم، خود مرگ نیست، نحوهی زیستن من است. این اتفاق در داستان مرگ ایوان ایلیچ اتفاق میافتد .یالوم سعی میکند راهکارهای عملی بدهد، مثلاً در کتاب وقتی نیچه گریست، راهکاری که به برویر میدهد، عشق است. عشق میتواند انسان را از تنهایی در آورد . یکی از مهمترین اتفاقاتی که در زندگی ما افتاده، ورود شبکههای مجازی به زندگی ماست . یک فیلمی وجود دارد به نام Her، آنجا، یک آدم عاشق یک اپلیکیشن میشود، این اپلیکیشن یک زن است، با او حرف میزند، روابطی دارد، از آخر متوجه میشود این اپلیکیشن در گوشی همه هست. دقیقاً تمام حرف همینجاست، که این انسان نیست و ربات است . چیزی به نام دیالوگ در بین ما وجود ندارد، ساعتها با تلگرام با هم صحبت میکنیم، اما وقتی هم را میبینیم، حرفی نداریم. انسان با دیالوگ زنده است. قصهی اول در مورد این است که یالوم از خودش میپرسد، آیا کارهایی که من کردم در جهت رضایت مادرم بوده یا نه؟
منظور از مامان، جامعه است. متظور از مامان فرهنگ و خانواده است . من کارهایی میکنم که جامعه از من راضی باشد
اگر این معنای زندگی باشد، بد زندگی کردهام، برای همین از مرگ میترسم . در داستان اول ما میبینیم یالوم به شدت از مرگ میترسد و دنبال حضور مادر است و دوست دارد مادر تأییدش کند . دقیقاً در زندگی شخصیمان نگاه کنید، مدام دنبال تأیید شدن هستیم، این برمیگرذ به دلواپسی سوم، یعنی مسئولیت، دقیقاً داریم از مسئولیت نهاده شده به خودمان فرار میکنیم.اگر به زندگیمان نگاه کنیم، ۷۰، ۸۰ درصد کارهایی که دوست نداریم، انجام میدهیم. این باعث میشود به شدت زندگی من بی معنا شود .در این کتاب ۴ داستان اول واقعی و دو داستان آخر تخیلی است . در داستان مامان و معنای زندگی، راوی اول شخص را داریم که خود یالوم است. در داستانهای دیگر دانای کل را داریم . این تغییر نگرش در داستان نویسی خیلی مهم است، یک بحث فلسفی است . آنها چیزی که به نظر من میتواند زندگی انسان را نجات دهد و همانطور نابود کند، مرگ است. زندکی زمانی انسان را نابود میکند اما زندگی انسان را نجات میدهد .
امام سجاد یک حدیث خوب دارد در این باب، میگوید خدایا مرگ را پیش چشم ما گاه به گاه مگردان
1 Comment
ممنون مفید بود